قلبی الیک من الاشواق محترق.. ودمع عینی من الاماق مندفق الشوق یحرقنی والدمع یغرقنی فهل رایت غریقا وهو محترق..!
اینجا ؛ آن جای خالی ای نیست که سر در کلبه درویشی ام نوشته ام...اینجا ؛ جاییست که می نویسم تا بفهمم که چه شد که جای من ؛ آنجا (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر...) خالی شد! می نویسم که چقدر جاهای زیادی جای من خالی بود و کسی نفهمید...اما جایی که خدا گفت بیا اینجا جایت خالیست...نرفتم! یاعلی
میان خنده میگریم که چون شمع اندر این مجلس زبان اتشینم هست لیکن در نمیگیرد............... به خودم شک دارم به او نه... میدانی ؟ "او" شک بردار نیست... برای من یکی که نیست... به خودم...شک....شک...شک.... دارم یا ندارم....؟ پشت در مانده کسی تا که بگویند درا من ماتی ست که دیگر همه اش او شده است...! از انجا که همه اش "او"نشده ام....پس میشه شک کرد...به کارام...فکرام...حرفام.... ......................... این ابلیس نوشته ات خیلی خدا گونه بود...مطمئنی به خودت شک داری با این نفس گرم خدایی؟!
پاسخ:
نفس گرم خدایی...!! با یقین به خودم شک دارم!بایقین!
,
سلام. راستش خانم رقیمی هر وقت فرصت کنند خودشون به اینجا سر می زنند و جواب هاتون رو به طور کامل خواهند داد. اینم که الان چندان توضیحی ندادیم به این دلیله که در حال حاضر می خوایم اول تعداد بچه هایی رو که اهل این برنامه هستند داشته باشیم. قضیه از اینجا شروع شد که قصد داشتیم یه گروه مطالعاتی راه بندازیم، اما با توجه به اینکه بچه ها دارن برای ارشد می خونن، فعلا از یه گردهمایی شروع کردیم. اما در هر حال این جلسات ماهانه هم قراره هدفمند باشه.
زیارت قبول
جمله ی جالبی شنیدم. از همانها که آدم اول میخندد بعد گریه...
گفتند: شیطان اعلام کرده سجده میکنم ، آدم پیداکنید.
انشاالله خدا عاقبت مان را به خیر کند