جای خالی من

نه به خاک در بسودم؛ نه به سنگش آزمودم...... به کجا برم سری را ؛ که نکرده ام فدایت؟!

جای خالی من

نه به خاک در بسودم؛ نه به سنگش آزمودم...... به کجا برم سری را ؛ که نکرده ام فدایت؟!

قلبی الیک من الاشواق محترق..
ودمع عینی من الاماق مندفق
الشوق یحرقنی والدمع یغرقنی
فهل رایت غریقا وهو محترق..!

اینجا ؛ آن جای خالی ای نیست که سر در کلبه درویشی ام نوشته ام...اینجا ؛ جاییست که می نویسم تا بفهمم که چه شد که جای من ؛ آنجا (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر...) خالی شد!
می نویسم که چقدر جاهای زیادی جای من خالی بود و کسی نفهمید...اما جایی که خدا گفت بیا اینجا جایت خالیست...نرفتم!
یاعلی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

کاسه سفالی

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ

ظرف وجودی مقوله ایست بس عظیم و عمیق! این را داشته باشید تا بعد...

**

تکنولوژی که آمد برای خیلی ها خوب شد اما برای من نه! زد بساط ما را بهم ریخت حسابی! قبلا ها اراده می کردم قلم می گرفتم دستم و دِ بنویس!! بعد که کامپیوتر و وبلاگ و سایت و اینا آمد کم کم دست قلم بگیر ما روی کیبرد روان شد! (چه ادبی نوشتم!!:O )

حالا هم که به برکت وجودی وایبر و واتس آپ و کوفت و زهرمار (باعرض پوزش البته!!) طوری شده است که به تایپ و وبلاگ قانع شده ایم و خیر نوشتن را زده ایم که میترسم همین تایپ و نوشتن وبلاگی هم از ما گرفته شود!! و این چنین ذهن ما بین تمام این تکنولوژی ها در گردش است!

***

این همه گفتن برای این بود که بگویم اگر به حال قدیم قدیم خودم بود تا الان چندین ورقی را سیاه کرده بودم بس که حرفهای مختلف در ذهنم آمدند و نرفتند... از مقام صبر بعضی مومنان خدا بگیر تا دیدن فیلم «چ» و نقد تند و شدید من به آن و تداخل برنامه های من با خدا و غیره و غیره!!

حالا از آن همه حرف یک دانه مهم ترینش را برداشتم تا بیاورم اینجا روی کاغذ...روی مانیتور البته! : ظرف وجودی!

****

از بچگی یاد گرفته بودم که در دعاهایتان از خدا کم نخواهید... همیشه بالاترین و بهترین را بخواهید و این برای من مسلْم بود که خدا استجابت می کند پس همیشه بهترین ها و بالاترین ها را از خدا خواستم... تا اینجای مساله که همه چیز خوب است اما نوبت که به استجابت رسید یک اتفاق هایی افتاد! خودم می زدم زیر دعای خودم! چرا؟ چون آن بهترین ها و عالی ترین ها شدن انگار سختم بود!! مثل این بود که من یک کاسه سفالی کوچک می بردم پیش خدا می گفتم توی این کاسه برای من چلو مرغ و ماست و سالاد و سبزی و ترشی و شوری و آب و نان و نوشابه و ... بریز!!

این «و ...» را دست کم نگیرید ها! اصل درخواست ها توی همین «و...» بود!

خدا هم می دید کاسه ما کوچک است و قدر یک ذره آب بیشتر جا ندارد می آمد کاسه سفالی ما را بگیرد مثلا یک سینی بزرگ بدهد دستمان... مگر ما این کاسه سفالی کوچک را ول می کردیم؟! چسبیده بودیم بهش و الا و بلا که کاسه ما را نگیر!! هی خدا می گفت که خب مگر نمی خواهی چلو مرغ و ماست و سبزی و ترشی و شوری و آب و نان و نوشابه و غیره را؟ ما هم همین جور که کاسه را سفت چسبیده بودیم سر تکان می دادیم که چرا می خواهم اما توی همین کاسه بریز!!

خدا هم به هر زبانی می گفت خب این همه توی این کاسه جا نمی شود باید ظرف بزرگتری داشته باشی ما از بیخ نفهم بودیم که بودیم...می زدیم زیر گریه و غربت بازی که تو دعای مرا استجابت نمی کنی و مدام مرا سر می دوانی !!

باز هم خدا خدایی می کرد و برای اینکه بفهماند که کاسه کوچک است یک ذره آب می ریخت توش و نان را که اضافه می کرد آبها از کاسه می ریخت بیرون!!

باز ما داد و قال که چرا آب و نان مارا می ریزی بیرون از کاسه و هی به ما سخت می گیری و اذیتمان می کنی؟!!؟

بعد خدا می دید که ما به هیچ صراطی مستقیم نیستیم همه آن دعاها را می گذاشت لای نان گرم تا هر وقت که عقلمان رسید برویم عین بچه آدم ظرف بزرگتری بیاوریم.

بماند که دوباره ما کولی بازی در می آوردیم که تو محل ما نمی دهی و غیره اما هرجا می رفتیم می دیدیم یه عده همان که ما خواستیم از خدا دارند و مانداریم کم کم یک چیزهایی حالی مان شد که خب ناحسابی!! طرف ظرف بزرگتری داشته!!

و همین ظرف بزرگتر شد دغدغه ما!! تازه فهمیدیم که فعلا دعاها جایشان امن است بگرد دنبال ظرف بزرگ!!!

*****

نکته نوشت:

۱. اگر دقت کنیم می بینیم آنچه امروز داریم استجابت دعای دیروزمان بوده است و

۲. سختی و رنجی که امروز می کشیم چه بسا در جهت استجابت دعای امروزمان باشد!

  • درویش بی ریش!

دیدگاه (۴)

سلام
مفید بود
پاسخ:

سلام

ممنون

احسنت به این معرفت. به اندازه یک سخنرانی پر و پیمان بهره مند شدم. خدایا از وقتی که پیاله رو میگیری تا زمانی که که سینی را میدی زیاد طول نکشه ما ظرفیت نداریم. یا ظرفیتمان را ببر بالا یا سینی رو زودتر بده یا هر دو. تو که کریمی.
میترسم الان از آسمون یه ندا خطاب به من بیاد که : تو یکی که دیگه خفه شو فلان فلان شده!!

پاسخ:
موندم ازت تشکر کنم بابت هندونه هایی که زیر بغلم... یا بخندم به تیکه آخر حرفت!!! 
به جان خودم خدا بارها از خل بازی های من خندیده ولی بازم من حالیم نیست!! :-D
سلام
واقعا عالی بود. عالی. احسنت . بعد مدتها تنها مطلبی بود که با خوندنش کلی حس رضایت مختلف همزمان به م دست داد. روانی قلم و سادگی گفتار و حرف منطقی و حساب و لحن جذاب و مقدار مناسب همه باهم باعث شد عمیقا ازتون تشکر کنم  . امیدوارم دیگرانی نیان و بگن که فلان ایرادا وجود داشت. چیزایی که گفتم فقط حس شخصی بود و نه یک تحلیل ادبی.
پاسخ:
آنچه از دل برآید لاجرم بردل نشیند...
سلام 
ممنونم از نظر لطفتون!
چیزی که تجربه شده بود رو نوشتم بی حرف اضافه بی مقدمه.شاید به همین دلیل بردل نشسته که رضایت رو برانگیخته...
درضمن نگران نباشید دیگرانی درکار نیست!! 
سلام و رحمه الله!
همه ماجرا "ظرف" است و همان "و..."!

پاسخ:

سلام و رحمه الله و برکاته

بله کاملا!

منور نمودید اینجا را

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی